خامش نفسم شوخي آهنگ من اينست
سرجوش بها راد بم رنگ من اينست
عمريست گرفتار خم پيکر عجزم
تا بال و پرنغمه شوم چنگ من اينست
بيتاب هواسنجي عمرم چه توان کرد
ميزان خيال نفسم سنگ من اينست
خميازه ام آرايش پيمانه هستي است
چون صبح خمارم مشکن رنگ من اينست
موج مي و آرايش گوهر چه خيال است
ناموس جهان طپشم ننگ من اينست
نه ذوق هنر دارم و نه محو کمالم
مجنون توام دانش و فرهنگ من اينست
با هر که طرف گشته ام آرايش اويم
آئينه ام و خاصيت جنگ من اينست
ظلم است رفيقان زدل خسته گذشتن
گر آبله دارد قدم لنگ من اينست
نامحرم آن جلوه ام از (بيدلي) خويش
آئينه ندارم چکنم زنگ من اينست