چه دارد اين صفات حاجت آيات
بجز ورد دعاي حضرت ذات
غنا و فقر هستي لاوالاست
گدائي نفي و شاهنشاهي اثبات
فسون ظاهر و مظهر مخوانيد
خيال ست اين چه تمثال و چه مرآت
جهان گل کردن يکتائي اوست
ندارد شخص تنها جز خيالات
نباشد مهر اگر صبح تبسم
که خندد جز عدم بر روي ذرات
مه و سال و شب و روزت مجازيست
حقيقت نه زمان دارد نه ساعات
نشاط و رنج ما تبديل اوضاع
بلند و پست ما تغيير حالات
همين غيب و شهادت فرق دارد
معاني در دل و بر لب عبارات
فروغي بسته بر مرآت اعيان
چراغان شبستان محالات
نه او را جز تقدس ميل آثار
نه ما را غير معدومي علامات
تو و غافل زمن افسوس افسوس
من و دور از درت هيهات هيهات
زبان شرم اگر باشد بکامت
خموشي نيست (بيدل) جز مناجات