اي پرفشان چون بوي گل پيرنگي از پيراهنت
عنقا شوم تا گرد من يابد سراغ دامنت
با صد حدوث کيف و کم از مزرع ناز قدم
يک ريشه بر شوخي نزد تخم دو عالم خرمنت
تنزيه صد شبنم حيا پرورده تشبيه تو
جان صد عرق آب بقا گل کرده لطف تنت
تجديد ناز آشفته رنگ لباس آرائيت
بي پردگي ديوانه طرح نقاب افگندنت
در وادي سوق يقين صد طور موسي آفرين
خاکستري پروانه ئي محو چراغ ايمنت
در نوبهار لم يزل جوشيده از باغ ازل
نه آسمان گل در بغل يک برگ سبز گلشنت
دلرا بحيرت کرد خون بر عقل زد برق جنون
شور دو عالم کاف و نون يک لب بحرف آوردنت
هر جا برون جوشيده ئي خود را بخود پوشيده ئي
در نور شمعت مضمحل فانوسي پيراهنت
جوش محيط کبريا بر قطره زد آئينه ها
ما را بما کرد آشنا هنگامه ما و منت
ني عشق دانم ني هوس شوق توام سرمايه بس
ايصبح يکعالم نفس انديشه دل مسکنت
حسن حقيقت روبرو سعي فضول آئينه جو
(بيدل) چه پردازد بگو اين يافتن ناجستنت