سلسله شوق کيست سر خط آهنگ ما
رشته بپا مي پرد از رگ گل رنگ ما
نقد جهان فسوس سهل نبايد شمرد
دل بگره بسته است آبله در چنگ ما
با همه افسردگي جوش شرار دليم
خفته پريخانه ئي در بغل سنگ ما
در طپش آباد دل قطع نفس مي کنيم
نيست زمنزل برون جاده و فرسنگ ما
پرده ساز نفس سخت خموشي نو است
رشته مگر بگسلد تا دهد آهنگ ما
در قفس عافيت هرزه فسرديم حيف
شور شکستي نزد گل بسر رنگ ما
سعي گهر بر گرفت بار دل از دوش موج
آبله چشمي ندوخت بر قدم لنگ ما
عالم بي مطلبي عرصه پرخاش کيست
نيست روان خون زخم جز عرق از جنگ ما
رشته چندين امل يک گره آمد بعرض
هر دو جهان مهر زد ياس دل تنگ ما
(بيدل) از اقبال عجز در همه جا چيده است
آبله و نقش پا افسر و اورنگ ما