يک سخن زان لعل خاموشم بگوي
نکته اي شيرين تر از نوشم بگوي
بر دهانم نه لب و سري که هست
از زبان خويش در گوشم بگوي
امشبم چون دوش بودن آرزوست
از چه مي داري شب دوشم؟ بگوي
هوش من در گفتن شيرين تست
تا نبايد رفتن از هوشم بگوي
ديشبم پوشيده گفتي: سر بيار
اين سخن بي يار سر پوشم بگوي
با دل مجنون من پيغام وصل
پيش از آن کز هجر برجوشم بگوي
اوحدي، با چشم مستش حال من
گر نکردستي فراموشم بگوي