کجاست منزل آن کوچ کرده؟ تا برويم
چو بادش از پي و چون برقش از قفا برويم
چو باز مرغ دل ما هواي او دارد
ضرورتست که: چون مرغ در هوا برويم
ز پي دويدن او جز به سر طريقي نيست
از آنکه ترک ادب باشد، ار به پا برويم
ز ما رقيب چو بيگانه بود روز رحيل
رها نکرد که با يار آشنا برويم
چنين که در پي او ما گريستيم، عجب!
گر آب ديده گذر مي دهد، که ما برويم
به روز وصل چو اميد بود مي بودم
بسوز هجر چو گشتيم مبتلا برويم
بلاست دوري او، اوحدي، بکوش تو نيز
مگر پگاه تر از پيش اين بلا برويم