ترک ستم پرست من ترک جفا نمي کند
عهد به سر نمي برد، وعده وفا نمي کند
هندوي ترک آن صنم کرد بسي خطا وليک
ناوک چشم مست او هيچ خطا نمي کند
گر به وصال او رسم، هم بربايم از لبش
يک دو سه بوسه ناگهان، گر چه رها نميکند
بوس به جان بها کنيم، ار بفروخت خود نکو
ور نفروخت ميبريم آنچه بها نمي کند
چاره من خدا کند در غم روي او مگر
خود نکند به جاي کس هر چه خدا نميکند
در غم او بسوختند اهل جهان،حسود من
خام نشسته پيش او شکر چرا نميکند؟
دست بدار، اوحدي، يار دگر به دست کن
کو غم ما نمي خورد، چاره ما نمي کند