بايد که مال دنيا مسمار دل نباشد
کين مارها که بيني، جز مار دل نباشد
بيمار جهل گردد روزي هزار نوبت
از عقل اگر زماني تيمار دل نباشد
وقتي که حرص و شهوت خواري کنند بر دل
آه! ار عنايت او غم خوار دل نباشد
سودي ندارد از کس ياري نمودن دل
نور هدايت او تا يار دل نباشد
نزد خداپرستان داني که: چيست طاعت؟
آن سيرتي که در وي آزار دل نباشد
يک بار اگر ببيني دل را، يقين بداني
کين آبگينه هرگز در بار دل نباشد
بر قول اوحدي کن گوش، ار نجات خواهي
زيرا که قول او جز مسمار دل نباشد