جنبيدن اين پرده دل افروز گواهيست
کندر پس اين پرده پر از عربده ماهيست
بر صورت اين پرده بزرگان شده حيران
وين خرده ندانسته که: در پرده چه شاهيست؟
اين پرده به تلبيس کجا دور توان کرد؟
هر موي برين پرده جهاني و سپاهيست
اي آنکه درين پرده شما راست مجالي
زان پرده به در هيچ ميابيد، که چاهيست
اين پرده نشين چيست؟ که ما را غرض امروز
بر صورت بي صورت اين پرده نگاهيست
اي کوه بلا بر دل عشاق نهاده
آن پرده برانداز، که صد پرده به کاهيست
مطرب، تو بدين پرده که ما را بزدي راه
بنواز دگر باره، که خوش پرده و راهيست
آواز کسي راه در اين پرده ندارد
هرگز،مگرآن نغمه که پشتي و پناهيست
زنهار!که تا دست طمع باز نگيري
از دامن اين پرده، که پشتي و پناهيست
اي اوحدي، از در طلب خط نجاتي
روي از خط اين پرده مپيچان، که گناهيست