اي پرتو روح القدس تابان ز رخسار شما
نور مسيحا در خم زلف چو زنار شما
هم لفظتان انجيل خوان، هم لهجتان داودسان
سر حواريون نهان در بحر گفتار شما
شماس ازان رخ جفت غم، مطران پريشان دم بدم
قسيس دانا نيز هم بيچاره در کار شما
اعجاز عيسي در دو لب پنهان صليب اندر سلب
قنديل زهبان نيم شب تابان ز رخسار شما
از لعلتان کوثر نمي، وز لفظتان گردون خمي
ميلاد شاديها همي از روز ديدار شما
زان زلفهاي جان گسل تسبيح يوحنا خجل
صد جاثليق زنده دل چون من خريدار شما
گردي ز عشق انگيخته، بر گبر و ترسا بيخته
خون مسلمان ريخته در پاي ديوار شما
اي عيدتان بر خام خم گوساله زرينه سم
فسح نصاري گشته گم در عيد بسيار شما
ديرش زمين بوسد به حد، رهبان از وجويد مدد
چون اوحدي يوم الاحد آيد به زنهار شما