گر تو طالب عشقي، غم دمادمست اينجا
ور نشانه مي پرسي، رشته سر گمست اينجا
چون درين مقام آيي گوش کن که: در راهت
ز آب چشم مظلومان چاه زمزمست اينجا
چيست جرم ما؟ گويي کز حريف ناهمتا
هر کجا که بنشيني گو کژدمست اينجا
جو فروش مفتي را از نماز و از روزه
رنگ چهره کاهي بهر گندمست اينجا
گر حريف مايي تو، ما و کنج مي خانه
ور زعشق مي پرسي، عشق در خمست اينجا
چونکه بنده فرماني، پيش حاکم مطلق
سربنه، که هر ساعت صدتحکمست اينجا
همچو ديو بگريزي،چون زمردت پرسم
گر تو مردمي،بالله،خود چه مردمست اينجا
هم بسوزدت روزي، گرچه نيک خامي تو
کين تنور چون پر شد سنگ هيزمست اينجا
اوحدي، ترا از چه نان نمي فروشد کس؟
گرنه نام بوبکري با تو در قمت اينجا