اي باد باز بر سر کوي که مي روي؟
بوي که رهبرت شد و سوي که مي روي؟
چندان گل و شکوفه که هستند خاک پات
در جستجوي روي نکوي که مي روي؟
با اين نسيم خوش که تو داري به بوستان
جايي دگر بگو که به بوي که مي روي؟
زينگونه کز تو طره سنبل معطر است
تو بهر بوي کردن بوي که مي روي
خوش مي شود دلت که گذر مي کني به باغ
داني به گرد گلبن روي که مي روي؟
آنجا روي مگر که جهاني اسير دل
در کوي تو روان، تو به کوي که مي روي؟
خسرو ز تشنگي بيابان هجر سوخت
اي آب زندگي، تو به جوي که مي روي