خنده اي کن شکرستان دهن بازگشاي
انگبين زان لب چون برگ سمن باز گشاي
نقل شاهانه تو پسته و عناب سزد
مردمي کن، قدري گنج دهن بازگشاي
با بزرگان نرسد خرده سخن مي گويي
خرده گيري به ميان نيست، سخن بازگشاي
جعد تو تنگ به کار دل ما پيچيده ست
پنجه اي چند ز جعد چو شکن بازگشاي
هست کوتاه شب وصل درازيش ببخش
زان سر زلف سيه نيم شکن بازگشاي