کج کلها، کمان کشا، تنگ قباي کيستي؟
لابه گرا و دلبرا، عشوه نماي کيستي؟
زير کلاه جعد تو بر کمرت کشيده سر
بسته به چابکي کمر چست قباي کيستي؟
مرکب ناز کرده زين، داده به تيغ غمزه کين
ساخته آمده چنين باز براي کيستي؟
سينه بنده جاي تو، ديده به زير پاي تو
ما همه در هواي تو، تو به هواي کيستي؟
تا رخ خود نموده اي، جان ز تنم ربوده اي
کاهش من فزوده اي، مهر فزاي کيستي؟
خانه جان همي بري، دانه دل همي خوري
نيک بلند مي پري، مرغ هواي کيستي؟
خسرو خسته را سخن بسته شد از تو در دهن
طوطي شکرين من، نغز نداي کيستي؟