عيد است و ساقي در قدح جام مصفا داشته
تشنه لبان روزه را شربت مهيا دانسته
تا از شراب با صفا گويد حريفان را صلا
اينک سپهر اندر هوا جام مصفا داشته
هست اين مه فرخنده فر، ليک برو فرخنده تر
کو ديده مه را در نظر در روي زيبا داشته
دردي کش کز عشق من در ماه مانده چشم وي
ساغر به دستش پي به پي ديده به بالا داشته
اي چشمه حيوان جان، ني ني که جان جان جان
در حقه پنهان جان معجون اصبا داشته