اي جهاني کشته، جان چند کس خواهي شدن؟
تهمت آلود زبان چند کس خواهي شدن؟
من ز دورت هم نبينم، تو علي رغم مرا
مونس چشم و روان چند کس خواهي شدن؟
جان دهد هر کس که بيند ناگهت، زين گونه گو
تا بلاي ناگهان چند کس خواهي شدن
از خرامت بس که مي ميرد بسي نظارگي
جان خسرو، جان ستان چند کس خواهي شدن؟