صواب نيست به تو فکر حور عين کردن
خطاست نسبت زلفت به مشک چين کردن
براي خاطر دشمن ز دوست برگشتي
روا نباشد با دوستان چنين کردن
شکاره اي نبرد جان ز تير غمزه تو
چه حاجت است به هر جانبي کمين کردن؟
هزار جان گرامي هنوز کم باشد
فداي خاک ره مرد دوربين کردن
مکن تعجب از اين داغ مي بر اين خرقه
به حشر خواهم از اين داغ بر جبين کردن
ندارد از تو دمي صبر در جهان خسرو
مگس شکيب ندارد ز انگبين کردن