بالاي تست اين پيش من يا سرو بستا نيست اين
چشم من است اين پيش تو يا ابر نيسانيست اين
مردم به جان چاکر ترا، ديو و پري لشکر ترا
ني خوبي است اين مر ترا، ملک سليمانيست اين
تو مي روي، وز هر کران خلقي به فرياد و فغان
اي کافر نامهربان، آخر مسلمانيست اين؟
هر سو که مي افتد گذر، هر غم کزان نبود بتر
هر لحظه مي آيد به سر، ما را چه پيشانيست اين؟
ترسان همي بودم که جان خوبي ستاند ناگهان
اي دل، کنون هشيارهان، کان آفت جانيست اين
هرچ آيدت زين حوروش، اي جان محنت کش، بکش
بسيار بودي جمع و خوش، وقت پريشانيست اين
شهري بکشت آن تندخو، زنهار جام مي مخور
گستاخ مي بيني درو، خسرو، چه نادانيست اين؟