وقت آنست که ما رو به خرابان نهيم
چند بر زرق و ريا نام مناجات نهيم
گر فروشيم مصلا ز پي مي، به ازآنک
رخت تزوير به بازار مکافات نهيم
مست گر، پاي بلغزد، چو در آن ثابت است
ديده بر پاش به صد عذر و مراعات نهيم
ديده داريم و دل و جان و تن از عشق خراب
بر خرابي دو سه در وجه خرابات نهيم
عاشق صورت خوبيم که خلقي همه سر
بر در کعبه و ما بر قدم لات نهيم
شاه جان گشت چو بازيچه نفس کج باز
بينم اندر محل شه رخ و سر مات نهيم
دل خسرو که همه شيشه مي مي سنجد
سنگ قلب است که در پله طاعات نهيم