افتادگان راه توييم از سر نياز
دستي بگير و در قدمت سر ز ما بباز
شمع جهانفروز تويي در جهان، ولي
ماييم از براي تو در سوز و در گداز
از ما چه احتراز نمودي که در جهان
هرگز نکرد شمع ز پروانه احتراز
گر تو نماز جانب محراب مي کني
ما مي کنيم در خم ابروي تو نماز
ببريد زلف و کرد به خسرو اشارتي
يعني که عمر تست نمي خواهمش دراز