با تو در سينه نفس را چه گذر
در دلم غير تو کس را چه گذر
باغ نشکفت و نيامد موسم
در دل خسته هوس را چه گذر
من اسيرم ز گلم باده مده
در چمن مرغ قفس را چه گذر
خلق گويند نفس زن در وصل
در تن مرده نفس را چه گذر
اندران دل که تويي، غم چه کند
خانه شاه عس را چه گذر
وصل جو را نبود لذت عشق
در نمکسار مگس را چه گذر
مي کند خنده که در ياد توام
در دلت خسرو خس را چه گذر