وقت آن شد که گل شکفته شود
چشم نرگس ز مي غنوده بود
خواهد ابر دونده را گيرد
سرو از بس که در هوا بدود
معتدل شد هوا چنان که ز چرخ
بر چمن باد گرم هم نرود
آتش لاله را همي بيند
زاغ چون هندوان نمي گرود
مي زند مرغ نغمه اي که چنان
هر زماني ز دست مي بشود
باد گوش بنفشه مي پيچد
که ز بلبل سخن نمي شنود
ساقيا، گر ترا چنين وقتي
گذري بر من اوفتد، چه شود