هر که بر گفته تو گوش نهاد
ز آتش دل به سينه جوش نهد
رويت از زلف عنبرين مه را
حلقه بندگي به گوش نهد
سرو ثابت قدم به پيش قدت
نتواند که پا به هوش نهد
خلق را لعلت از شکر بکشد
خونبها بر شکر فروش نهد
نيش زنبور غمزه تو خورد
از لبت هر که دل به نوش نهد
شد خيال تو راست با خسرو
روزي از کج نهد، به دوش نهد