من نشنيدم که خط بر آن نويسند
آيت خوبي بر آفتاب نويسند
هجر کشيديم تا به وصل رسيديم
نامه رحمت پس از عذاب نويسند
صبر طلب مي کنند از دل شيدا
همچو براتي که بر خراب نويسند
شرح رخ خوب و زلف غاليه گونت
بر ورق زر به مشک ناب نويسند
قصه خونريز اين دو ديده خسرو
کاش بر آن چشم نيم خواب نويسند