کشيدي باده ها در صحبت بيگانه پي در پي
بنور ديگران افروختي پيمانه پي در پي
ز دست ساقي خاور دو جام ارغوان درکش
که از خاک تو خيزد ناله ي مستانه پي در پي
دلي کو ار تب و تاب تمنا آشنا گردد
زند بر شعله خود را صورت پروانه پي در پي
ز اشک صبحگاهي زندگي را برگ و ساز آور
شود کشت تو ويران تا نه ريزي دانه پي در پي
بگردان جام و از هنگامه ي افرنگ کمتر گوي
هزاران کاروان بگذشت ازاين ويرانه پي در پي