نظر به راه نشينان سواره مي گذرد
مرا بگير که کارم ز چاره مي گذرد
بديگران چه سخن گسترم ز جلوه ي دوست
بيک نگاه مثال شراره مي گذرد
رهي بمنزل آن ماه سخت دشوار است
چنانکه عشق بدوش ستاره مي گذرد
ز پرده بندي گردون چه جاي نوميديست
که ناوک نظر ما ز خاره مي گذرد
يمي است شبنم ما کهکشان کناره ي اوست
بيک شکستن موج از کناره مي گذرد
بخلوتش چو رسيدي نظر باو مگشا
که آندميست که کار از نظاره ميگذرد
من از فراق چه نالم که از هجوم سرشگ
ز راه ديده دلم پاره پاره مي گذرد