فصل بهار اين چنين بانگ هزار اين چنين
چهره گشا، غزل سرا، باده بيار اين چنين
اشگ چکيده ام ببين هم به نگاه خود نگر
ريز به نيستان من برق و شرار اين چنين
باد بهار را بگو پي بخيال من برد
وادي و دشت را دهد نقش و نگار اين چنين
زاده ي باغ و راغ را از نفسم طراوتي
در چمن تو زيستم با گل و خار اين چنين
عالم آب و خاک را بر محک دلم بساي
روشن و تار خويش را گير عيار اين چنين
دل بکسي نباخته با دو جهان نساخته
من بحضور تو رسم، روز شمار اين چنين
فاخته ي کهن صفير ناله ي من شنيد و گفت
کس نسرود در چمن نغمه ي پار اين چنين