شماره ٣١: حکايت

خسرو پرويز را اسپ شبديز پيش آوردند تا بر نشيند، گفت اگر برتر از آدمي يزدان را بنده بودي جهان بماندادي، و اگر برتر از اسپ چهارپايي بودي اسپ را بر نشست ما نکردي، و همو گويد که پادشاه سالار مردانست و اسپ سالار چهارپايان، حق سبحانه و تعالي ميفرمايد من مثلي و قد خلقت الفرس، و افراسياب گويد آت ايرکا اندغ کم گوگ کاآي، يعني اسپ مرملوک را چنانست که آسمان مرماه را، و بزرگان گفته اند اسپ را عزيز بايد داشت که هر که اسپ را خوار دارد بر دست دشمن خوار گردد، و مامون خليفه گويد نعم الشي الفرس سماء يجري و سريريمشي، گفت نيک چيزيست اسپ آسمان گردان و تخت روان، و اميرالمومنين علي بن ابي طالب رضي الله عنه گفت ما خلق الله الفرس الا ليعتز به الانسان و يذل به الشيطان، گفت ايزد تعالي اسپ را نيافريد الا از بهر آن تا مردم را بوي عزيز گرداند و ديو را خوار کند، و عبدالله بن طاهر گفت رکوب الفرس احب الي من رکوب عنق الفلک، گفت بر اسپ نشستن دوست ترا دارم که بر گردن فلک، و نعمان منذر گويد الخيل حصون رجال الليل ولولا الخيل لم تکن الشجاعه اسما يستحق به الشجاع، گفت اسپان حصارها مردان شب اند و اگر اسپ نبودي نام شجاعت کي اندر خور نام مردان جنگي بودي، و نصربن سيار گويد الفرس سرير الحرب و الاسلحه انوارها و الصياح غناء الحرب و الدم عقارها، گفت اسپ تخت جنگست و سلاح گلهاي وي، و مهلب بن ابي صفره گويد الفرس سحاب الحرب لايمطر ببرق السيف الامطردم، گفت اسپ ابر جنگست نبارد بدرخشيدن شمشير مگر باران خون، اکنون بعضي از نامهاي اسپان ياد کرده شود که پارسيان در صفت اسپاني گفته آنچه بتجربه ايشان را معلوم شده است از عيب و هنر ايشان و آنک بفال نيک باشد،