شماره ٢٣: حکايت

گويند روزي حکيمي پسر خويش را پند ميداد گفت اي پسر اسپ دوست دار و کمان عزيز دار و بي حصار مباش و حصار بي مترس مدار، گفت اي پدر اسپ و کمان دانستم حصار و مترس از کجا، گفت حصار مبارزست و مترس زره، يعني بي زره مباش تاتواني،