منزلگه دلها همه کاشانه عشق است
هرجا که دلي گمشده در خانه عشق است
ويرانه جاويد بماند دل بي عشق
آن دل که شود آباد ويرانه عشق است
فرزانه درآيد به پري خانه مقصود
هرکس که در اين باديه ديوانه عشق است
پيمانه زهر فلکم تلخ نسازد
اين حوصله تلخي کش پيمانه عشق است
هرکس بلبش گرم شود چشم تبسم
با او نشينندکه بيگانه عشق است
عرفي دل و دين باخته دلخوش او باش
اينها ثمرکاشتن دانه عشق است