دردا! که باز ما را دردي عجب رسيده
            هم دل ز دست رفته، هم جان بلب رسيده
         
        
            آن ماهرو که با من شبها بروز کردي
            رفتست و در فراقش روزم بشب رسيده
         
        
            کي باشد آنکه: بينم از دولت وصالش
            اندوه و درد رفته، عيش و طرب رسيده؟
         
        
            مشکل که در قيامت بينند اهل دوزخ
            آنها که بر تو از من از تاب و تب رسيده
         
        
            غير از طلب، هلالي، کاري مکن درين ره
            هرکس رسيده جايي، بعد از طلب رسيده