باز، اي سوار شوخ، کجا مي روي؟ مرو
            آه اين چه رفتنست؟ چرا مي روي؟ مرو
         
        
            هر دم ز رفتن تو بلاي دلست و دين
            اي کافر بلا، چه بلا مي روي؟ مرو
         
        
            چين بر جبين فگنده، برون رفتنت خطاست
            اي ترک چين، براه خط مي روي، مرو
         
        
            بر عزم گشت خرم و خندان شدي سوار
            اي گل، که همچو باد صبا مي روي، مرو
         
        
            دل رفته است و از پي او تند مي روي
            با آنکه از پي دل ما مي روي، مرو
         
        
            گفتي: برون روم که: هلالي شود هلاک
            او خود هلاک شد، تو کجا مي روي، مرو