قد تو عمر درازست و سرو گلشن ناز
            بيا و سايه فگن بر سرم، چو عمر دراز
         
        
            ز گريه، بي تو، مرا بسته بود راه نظر
            تو آمدي و نظر مي کنم بروي تو باز
         
        
            چراغ عشرت من مرد و بر تو ظاهر نيست
            بيا، که پيش تو، روشن کنم بسوز و گداز
         
        
            ز آسمان و زمين فارغيم، در ره عشق
            درين سفر چه تفاوت کند نشيب و فراز؟
         
        
            بروي زرد هلالي ز روي ناز مبين
            که از جهان بتو آورده است روي نياز