بهر درد دل ما از تو دوايي نرسيد
            سعي بسيار نموديم، بجايي نرسيد
         
        
            ما اسيران بتو هرگز ننموديم وفا
            که همان لحظه بما از تو جفايي نرسيد
         
        
            قامتم چنگ شد و لطف تو ننواخت مرا
            بي نوايي ز تو هرگز بنوايي نرسيد
         
        
            با چنين قامت و بالا نرسيدي بکسي
            کز تو بر سينه او تير بلايي نرسيد
         
        
            ديده، گو: آن بده گلشن اميد مرا
            کز گل اين چمنم بوي وفايي نرسيد
         
        
            حالتي نيست در آنکس، که بجان و دل او
            فتنه جلوگر عشوه نمايي نرسيد
         
        
            گر هلالي بوصالت نرسد نيست عجب
            هيچ گه منصب شاهي بگدايي نرسيد