مطلع يک غزل

غم نه گر خاکم به باد از تندي خوي تو رفت
غم از آن دارم که محروم از سر کوي تو رفت
گلشن خلدش شود گر جا، نياسايد دگر
رشحه مسکين که محروم از سر کوي تو رفت