حکايت آن منافق و آن مؤمن صادق که رداي وي را در رداي خود پيچيده در کوره آتش نهاد و رداي منافق بسوخت و رداي مؤمن سالم بماند

دين پرستي کوره آتش به پيش
گرم چون آتش به کسب و کار خويش
با منافق شيوه اي در دين دو رنگ
از پي اثبات دين برداشت جنگ
آن منافق گفت باآن دين پرست
هان بيار ار حجتي داري به دست
زو ردايش را طلب کرد از نخست
در رداي خويشتن پيچيد چست
در ميان کوره آتش نهاد
در رداي خصم دين آتش فتاد
ماند سالم زان رداي مرد دين
هين ببين خاصيت نور يقين
کان دروني سوخت چون خاشاک و خس
وانچه بيرون بود سالم ماند و بس