چون ز ميزان و وزن آن برهند
بر جهنم پلي عجب بنهند
پلي آنسان که از قدم تا فرق
عابر آن بود در آتش غرق
تيز چون تيغ بلکه افزون هم
عرض آن موي بلکه از مو کم
هر که باشد ز مؤمن و کافر
بر سر پل کنندگشان حاضر
هر که کافر بود چو بنهد پاي
قعر دوزخ شود مر او را جاي
مؤمنان را ز حق رسد تأييد
ليک بر قدر قوت توحيد
هر که را بر طريقت نبوي
خود نبوده ست غير راست روي
دوزخ از نور او کند پرهيز
بگذرد همچو برق خاطف تيز
يا چو مرغ پران و باد وزان
يا چو چيز ديگر فروتر از آن
وان که ضعفي بود در ايمانش
نبود زان گذشتش آسانش
بلکه در رنج آن گذرگه تنگ
باشد او را به قدر ضعف درنگ
ليک يابد خلاصي آخر کار
گر چه بيند مشقت بسيار