در مقام و مرتبت اين نامه

منکه سراينده اين نوگلم
باغ ترا نغمه سرا بلبلم
در ره عشقت نفسي ميزنم
بر سر کويت جرسي ميزنم
عاريت کس نپذيرفته ام
آنچه دلم گفت بگو گفته ام
شعبده تازه برانگيختم
هيکلي از قالب نو ريختم
صبح روي چند ادب آموخته
پرده ز سحر سحري دوخته
مايه درويشي و شاهي درو
مخزن اسرار الهي درو
بر شکر او ننشسته مگس
ني مگس او شکر آلود کس
نوح درين بحر سپر بفکند
خضر درين چشمه سبو بشکند
بر همه شاهان ز پي اين جمال
قرعه زدم نام تو آمد به فال
نامه دو آمد ز دو ناموسگاه
هر دو مسجل به دو بهرامشاه
آن زري از کان کهن ريخته
وين دري از بحر نو انگيخته
آن بدر آورده ز غزني علم
وين زده بر سکه رومي رقم
گرچه در آن سکه سخن چون زرست
سکه زر من از آن بهترست
گر کم ازان شد بنه و بار من
بهتر از آنست خريدار من
شيوه غريبست مشو نامجيب
گر بنوازش نباشد غريب
کاين سخن رسته پر از نقش باغ
عاريت افروز نشد چون چراغ
اوست در اين ده زده آبادتر
تازه تر از چرخ و کهن زادتر
رنگ ندارد ز نشاني که هست
راست نيايد به زباني که هست
خوان ترا اين دو نواله سخن
دست نکردست برو دستکن
گر نمکش هست بخور نوش باد
ورنه ز ياد تو فراموش باد
با فلک آنشب که نشيني بخوان
پيش من افکن قدري استخوان
کاخر لاف سگيت مي زنم
دبدبه بندگيت مي زنم
از ملکاني که وفا ديده ام
بستن خود بر تو پسنديده ام
خدمتم آخر به وفائي کشد
هم سر اين رشته به جائي کشد
گرچه بدين درگه پايندگان
روي نهادند ستايندگان
پيش نظامي به حساب ايستند
او دگرست اين دگران کيستند
من که درين منزلشان مانده ام
مرحله پيش ترک رانده ام
تيغ ز الماس زبان ساختم
هر که پس آمد سرش انداختم
تيغ نظامي که سر انداز شد
کند نشد گرچه کهن ساز شد
گرچه خود اين پايه بيهمسريست
پاي مرا هم سر بالاتريست
اوج بلندست در او مي پرم
باشد کز همت خود برخورم
تا مگر از روشني راي تو
سر نهم آنجا که بود پاي تو
گرد تو گيرم که به گردون رسم
تا نرساني تو مرا چون رسم
بود بسيجم که در اين يک دو ماه
تازه کنم عهد زمين بوس شاه
گرچه درين حلقه که پيوسته اند
راه برون آمدنم بسته اند
پيش تو از بهر فزون آمدن
خواستم از پوست برون آمدن
باز چو ديدم همه ره شير بود
پيش و پسم دشنه و شمشير بود
ليک درين خطه شمشير بند
بر تو کنم خطبه به بانگ بلند
آب سخن بر درت افشانده ام
ريگ منم اين که به جا مانده ام
ذره صفت پيش تو اي آفتاب
باد دعاي سحرم مستجاب
گشته دلم بحر گهر ريز تو
گوهر جانم کمر آويز تو
تا شب و روزست شبت روز باد
گوهر شاهيت شب افروز باد
اين سريت باد به نيک اختري
بهتر باد آن سريت زين سري