تمثيل موبد اول

يکي گفتا بدان ماند که در خواب
در اندازد کسي خود را به غرقاب
بسي کوشد که بيرون آورد رخت
ندارد سودش از کوشيدن سخت
چو از خواب اندر آيد تاب ديده
هراسي باشد اندر خواب ديده