اي بت ديبا رخان به دو رخ ديبا
تا نکني پاره پاره صد دل پر خون
رشته مگر عاشق است بر لب تو زان
تافته داري هميش چون من محزون
اي دو لب تو عقيق و در دو عقيقت
دو رده درست هر دو صافي و مکنون
باشد منظوم در برشته وليکن
در تو منظوم و رشته از در بيرون
در نه بر آن دو لب تو عاشق گشته ست
چون که بپيچيد اندر آن دو لبت خون