صفت يار برزگر گويد

اي به دو رخ بسان تازه بهار
نکني کار جز به ميل و شمار
گر ز من زاريست همواري
کارم از تو چراست ناهموار
همچنان کز شيار گل ببري
همچنان گرد عشق تو شاد يار
هر چه تخم است آن تواني کشت
و آن به دست تو بهتر آرد بار
هست ما را به تخم صبر نياز
بر دل بنده تخم صبر بکار