در حق دلبر نوخط گفته

نيکوتري به چشم من از دولت
وز نعمت جواني شيرين تر
ماهي و نور داده تو را ايزد
سروي و آب داده تو را کوثر
پرگار حسن بر رخ تو گشته
صد دايره فکنده بر آن رخ بر
بر مشک زده دايره را از آن
افتاده نقطه اي به ميان اندر