صفت يار رنگريز کند

رخ زرد کرد آن رخ رنگريز
که بالاش سروست و رخ آفتاب
بشستش پس از رنگ آب دو چشم
که شست آب هجران از آن هر دو خواب
بلي هر چه رنگش کند رنگ ريز
از آن پس بشويد مر او را به آب