شعر سيد محمد ناصر
دل من شاد کرد و خرم کرد
شدم از گرمي طبيعي پوست
همچو تشنه که آب بايد سرد
بر دل من نشاط رامش يافت
زو تن من روان و جان پرورد
هيچ فاضل به گرد آن نرسد
گشته هر فاضلي به يادش گرد
در هنر فرد و يک جهانست او
يک جهان را چگونه خوانم فرد
اين قصيده اگر چه دارد جمع
همه وصف نبرد و نعت نبرد