ستايشگري

اي شير رزم شير شکاري شکار تو
بادا شکار شيران همواره کار تو
در بيشه نره شير ژيان را قرار نيست
از ذوالفقار شير کش بي قرار تو
کردند ذوالفقار تو را بي قرار نام
از بس که بي قرار بود ذوالفقار تو
روزي که بي حصار نباشند سرکشان
تيغ حصار گير تو باشد حصار تو
در بيشه شير ترسان از يوزبان تو
در که عقاب لرزان از بازدار تو
اي فخر دولت و شرف اندر سراي تو
ون ناز و نزهت و طرب اندر کنار تو
آرد به دولت تو به تاراج تاج خان
گر رخصه يابد از توش ها چتردار تو
در پاي شاه چين بربندي نهد گران
گر يابد از تو فرمان سالار بار تو
قيصر به خواب ديد تو را در ميان جنگ
وان خنجر اندر آن کف خنجر گذار تو
بيدار شد ز خواب و نديدش ديده دير
از هول نقش خنجر خاره گذار تو
همواره باد دولت و تاييد جفت تو
پيوسته باد نصرت و توفيق يار تو
از تو خجسته گشت همه روزگار من
بر تو خجسته باد همه روزگار تو