رو بپرسيدن بر بيمار خويش
تاکه گردد مدت عمرتو بيش
هرکه گرداند ز خويشاوندان رو
بي گمان نقصان پذيرد عمر او
گرچه خويشان تو باشند ازبدان
بدتر از قطع رحم کاري مدان
هرکه او ترک اقارب مي کند
جسم خود قوت عقارب مي کند
هرکه او از خويش خود بيگانه گشت
نامش از روي بدان افسانه گشت
عذرخواهد مرد پيش از معصيت
باشدش طاعات بيش از معصيت
آنکه کار نيک مردان مي کند
با ضعيفان لطف و احسان مي کند
هرکه او باشد ز مردان خدا
باشد اندر تنگ دستي با سخا
چيست مردي اي پسر نيکو بدان
اولا ترسيدن از حق در نهان
اي پسر در صحبت مردان درآي
تا نظر يابي تواز فضل خداي
هرکه از مردان حق دارد نشان
نگذارند عيب دشمن بر زبان
خود نخواهد مرد خصمان را هلاک
و از غم مردم شود اندوهناک
مي نجويد مرد انصاف از کسي
گر رسد ظلم و جفا بر وي بسي
هرکه پا اندر ره مردان نهاد
کي رود هرگز بدنبال مراد
اي پسر ترک مراد خويش گير
وآنگهي راه سلامت پيش گير