حکايت

شنيدستم من از پير فتوت
به مکتب خانه شهر مروت
زبان حال و رأي کسوت قال
بياموزد نبي از عقل فعال
مثال خوش ترا خواهم نمودن
که صد دولت ترا خواهد گشودن
بفرما تا بيارند مرد استاد
يکي آيينه سازند زپولاد
ز هندوستان بيارند طوطيان را
پر از شکر بريزند آشيان را
به گرد آينه طوطي بياورد
به خلوتخانه شاه جهان برد
پس آيينه شد زير گليمي
چو موسي کرد با طوطي کليمي
گمان بردش دل کژبين طوطي
که طوطي ميکند تلقين طوطي
بدين تصنيف شد طوطي سخندان
ملک زينسان کند تلقين انسان
ز سيمرغ و زبلبل و چکاوک
همين يک مرغ دارد طبع زيرک
زجنس آدمي پيغمبرانند
که استعداد آن دارند و دانند
همي آيد ملک تاحد انسان
نشيند از پس آيينه جان
بياموزد نبي را علم انسان
نبي آن علم را آرد بگفتار