سليمان چون ز بلبل قصه بشنيد
بسي اندر فراق گل بناليد
پس آنگه گفت مرغان هوا را
که غيبت بود از بلبل شما را
هر آنکس کو رود تنها به قاضي
ز قاضي خرم آيد گشته راضي
سخن گفتن برابر اتفاق است
به غيبت ماجرا کردن نفاقست
حديث ماجرا چون هست معقول
بگو با هرکه باشد هست مشغول
چو بلبل حاضر آمد وقت غيبت
نمي جنبد يکي اکنون ز هيبت
به غيبت بوده هر يک از شما شير
به خون بلبلان آلوده شمشير
مثالش با شما مشت پياده
مثال گربه و موش است و باده