مربي بايد ايجان اندر اين راه
که او باشد ز سر کار آگاه
تن اندر راه دين بايد درآورد
چهارت اربعين بايد سر آورد
ترا در اربعينت پير بايد
که هر خواب ترا تعبير بايد
طبيب معني آمد پير اين کار
بدين دعوي مکن انکار زنهار
طبيب حاذقت بايد برانديش
تو معلولي هزاران علتي پيش
اگر بي پير باشد اربعينت
بور شيطان در او يار و معينت
تو رباني ز شيطاني نداني
درين معني فروماني بماني
هوائي را خدائي خواني آنگاه
فروبندند برتو يکسر آن راه
اگر با هستي و همدست کردي
بزير پاي شيطان پست کردي
بماني در خيالات هوائي
بعمر اندر نيابي زو روائي
علاجت بمد از اين ديگر نشايد
که غول مستيت از ره ربايد
مجو از پير خود زنهار دوري
تو ميکن دايما با او صبوري
بمعني حاضر درگاه او باش
مدام اندر پناه جاه او باش
بصورت گر شوي از پير خود دور
بمعني زو مشو يک لحظه مهجور
بمعني چون شوي همراه و حاضر
بود پيوسته پيرت در تو ناظر
چو غايب صورتي حاضر صفت باش
که تا بيرونشوي از صف اوباش
بمعني چونکه غايب گشتي اي يار
برون رفتي يقين از جمع احرار
بصورت حاضر و غايب بمعني
همه رزق است و تلبيس است و دعوي
بزرق و حيلت و دعوي و تلبيس
نگردد از تو راضي جز که ابليس
بمعني حاضر و غايب بصورت
اگر وقتي تو کردي از ضرورت
ندارد غيبت صورت زياني
چو معني نيست غايب يکزماني
نميگويم که صورت معتبر نيست
که کار صورت ايجان مختصر نيست
ولي چون تابع معني است اي يار
بکسب معني خود ميکند کار
نباشد اينچنين کار همه کس
خبرداران معني را بود بس