الحکاية والتمثيل

ابن ادهم چون ادا کردي نماز
دست بنهادي بروي خويش باز
روي گفتي من بپوشم از خطر
تا برويم باز نتوان زد مگر
زانکه ميدانم که دست بي نياز
باز خواهد زد بروي من نياز